گفته های مکتوب يک بلغورگوی دوپا
Thursday, June 20, 2013
ديوار مفت برای عاقلان
چهارصد و سی سه بار با مغز رفتم تو ديوار
روز هنگام ديوانه ای ديدم که قه قهه ميزد ، بسی شاد بود ، سفيد دندوانش ميخنديد ، گريه نميکرد ، اشک نميريخت
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment