Thursday, June 20, 2013

به سرای من اگر می آیی


به در خانه من ميايی؟
به سرای من و من ميايی؟
به سر بستر من ميای؟
اينچنين روی سيه ميايی؟
چشم گريان ، اشک ريزان؟
نه دگر ، نه ، نشود
اينچنين سرد و پريشان نشود
هر که گفته ، راست گفته ،مرده ام
لی لاکن من سرا پا شاديم
پس چه گويی تو به آن رخت سياه؟
پس چه گويی تو با آن اشک روان؟
نه برادر، نه عزيزم ، شاد باش
گر چه بنده مرده ام سر حال باش
با غمت اندوه را بيشش مکن
مردم بد حال را گريان مکن
تو جگر جان ، تو عزيز دلمی، تو تمام هر چه بودم، تنمی
ای که مرده در رهت قربان شود، ای که بنده در رهت ويران شوم
زبرای دل من گوشه لبی شاد بدار، ز برايم کمکی حال بيار

No comments:

Post a Comment